خادم الشهدا
پروانه امشب پر مزن گرد دیار یار من/ شاید صدای شهپرت از خواب بیدارش کند.
از اول ازدواج سعی می کردیم که اکثر کارهای خانه را به صورت اشتراکی انجام دهیم. در بیشتر نمازها مخصوصا نماز صبح به ایشان اقتدا می کردم. بعد از نماز صبح هم معمولا دعاهای مخصوص را می خواندیم. وقتی درسم در دانشگاه تمام شد، فرصت های شغلی گوناگونی داشتم، اما سیدد خیلی راضی نبود.
یک روز وقتی به خانه آمد، گفتم: آقا مجتبی در اداره ی بنیاد شهید کار پیدا کردم. دیدم در یک سکوت عجیبی فرو رفت. گفتم: قبول می کنید یا نه؟ بعد حاجی گفت: ” اسم جایی را آوردی که زبانم قاصر است و چیزی نمی توانم بگویم. اشکالی ندارد چون خدمت در بنیاد شهید یکی از برترین کارهاست. حداقل شاید یتوانی برای فرزندان و خانواده ی شهدا اندکی خدمت کند و در این راه قدمی برداری".
راوی: خانم سید فاطمه موسوی همسر شهید سید مجتبی علمدار