کار مختص انبیاء و اولیاء
یکی از مختصات و ممیزات انبیاء نسبت به سایر رهبران بشری این است که سایر رهبران بشری که انقلابی در اجتماع به وجود می آورند، حداکثر موفق می شوند گروهی، طبقه یا طبقاتی از افراد بشر را علیه طبقه یا طبقات دیگر برانگیزانند، دو جبهه در اجتماع به وجود بیاورند و یک جبهه را علیه یک جبهه ی دیگر برانگیزانند؛ به اصطلاح چوب به دست این ها بدهند، اسلحه به دست این ها بدهند و وادارشان کنند که بر سر آن ها بکوبند. البته این کار خوبی است. در کجا کار خوبی است؟ در جایی که یک طبقه ی ظالم و یک طبقه ی مظلوم به وجود بیاید. دعوت کردن مظلوم به احقاق حق خودش یک عمل انسانی است که در اسلام این عمل وجود دارد. پیغمبران هم این کار را می کردند و مخصوصا در برنامه ی اسلام تشویق و تقویت مظلوم علیه ظالم هست.
از وصایای حضرت علی علیه السلام به دو فرزند بزرگوارش حسن علیه السلام و حسین علیه السلام است که: ” کونا للظالم خصما و للمظلوم عونا” همیشه دشمن ستمگر و یار مظلوم و ستمکش علیه ستمگر باشید. ولی یک عمل دیگر هست که سایر رهبران انقلاب ها در دنیا قادر به انجام آن نیستند، فقط پیغمبران قادر بوده اند، غیر از آن ها کسی قادر نیست و آن این است که خود بشر را علیه خودش برانگیزانند، یعنی کاری کنند که بشر خودش احساس گناه کند و بعد خودش علیه خودش قیام کند، انقلاب مقدس کند، کودتا کند، که نام آن توبه است. شما در غیر انبیا یک نفر را پیدا نمی کنید که قدرت داشته باشد مردم را علیه تبهکاری های خودشان وادار به قیام و انقلاب کند.پیغمبران نه تنها مظلوم را علیه ظالم برمی انگیختند، بلکه می توانستند خود ظالم را علیه خودش برانگیزانند! شما اگر تاریخ اسلام را مطالعه کنید می بینید اسلام،هم مظلوم و فقیرو مستضعف و هم به اصطلاح حقیر شمرده شده را علیه آن گردن کلفت ها مثل ابوسفیان ها و ابوحهل ها برانگیخته است و هم افرادی را که در صف و طبقه ی ابوجهل ها و ابوسفیان ها بوده اند علیه خودشان برانگیخته است و آن ها را با همان مستضعفین هم ردیف و هم صف کرده و در یک صف قرار داده است. این دیگر فقط در قدرت انبیا و اولیا است. برانگیختن بشر علیه تبهکاری های خودش، در قدرت غیرانبیا و اولیا نیست.
منبع: کتاب آزادی بندگی شهید مطهری